Monday، ۱۹ Khordaad ۱۳۹۹
قبل از این که کرکرهی مغازک رو بدم بالا و شروع کنم به گردگیری و ساختوساز مغازک، خیلی از آدمها رو میدیدم که تو حسرت خریدِ کارهای اصلِ (اورجینال) هنرمندها بودن؛ محصولات و آثاری که تو پینترست یا شبکههای اجتماعیِ هنرمندهای خارجی میدیدن و دلشون میخواست اونهارو داشته باشن. این خلاء، زمانی پررنگتر میشد که آدمها برای دستپیداکردن به این آرزوهای کوچیک، به یه سری مکانها مثل پاساژ پروانه یا مغازههای کوچیک هنری پناه میبردن و از کارهای تقلبی و کپیشده خرید میکردن؛ محصولاتی که یه سری تولیدکننده یا سرمایهدار ایدهشون رو از صفحات هنرمندهای خارجی و خیلی زود از هنرمندهای ایرانی برمیداشتن و غیراخلاقی دست به تولیدِ انبوه زده بودن. نتیجهی این کار چی بود؟ سودرسانی به آدمهای متقلب و کوتاهبودن دست هنرمندِ بداقبال برای رسیدن به حقوق مادی و معنوی آثار هنریاش.
وقتش بود خودم دست به کار بشم تا در حد توانم بستری برای فروش آثار هنری اورجینال ایجاد کنم؛ و در کنار ارائهی کارهای هنریام، ترویجکنندهی فرهنگِ حمایت از هنرمندها باشم. دوست داشتم مغازک جایی باشه تا آدمها محصولاتی رو که آرزوی داشتنشون رو دارن، به راحتی و بیدردسر بخرن و شور و عشقِ حاصل از داشتن این محصولات، هم به زندگی خودشون رنگ و بوی تازهای بده، هم به زندگی حرفهای و در نهایت شخصی خودم.
تو این راه با سختیهای زیادی دستوپنجه نرم میکنم. رقابت با تولیدکنندههایی که از کارهای دیگران کپی میکنن، اصلا کار آسونی نیست و من اصلا اهل رقابت نیستم تا زمانی که بخوان به آثارم دست درازی کنن. محدودیتهای زیادی برای تولیدکردن وجود داره؛ اما خب، در حد توانم تلاش میکنم تا بخشی از نیاز آدمها به جزئيات و زیباسازی زندگی رو جواب بدم. هر چند که تولیدکنندهها و سرمایهدارهای زیادی هستند که مثل غولهای بزرگی بازار رو میبلعند، با تولید انبوهشون شهرکتابها، کتابفروشیها و بازارچههای هنری و محلی رو تصرف و نیاز بازار رو اشباع میکنن.
تو این یادداشت تصمیم دارم دربارهی ضررهای خرید از محصولات کپیشده که به صورت عمده و خرد تولید میشن باهاتون صحبت کنم. خریدن این محصولات آسیبهای زیادی برای جامعهی هنری و هنرمندها داره که در ادامهی این یادداشت دربارهش باهاتون حرف میزنم.
یک. مهمترین و اصلیترین نکتهای که تو محصولات و آثار اصل (اورجینال) وجود داره اینه که اصالت و هویتی دارند که اونا رو از کارهای کپیشده و تقلبی متمایز میکنه. این اصالت ریشه تو تفکرات، دنیای شخصی و سبک کاری و هنریِ اون هنرمند داره.
دو. وقتی یه هنرمند تصمیم به تولید محصولات هنری میگیره، سختیها و چالشهای زیادی رو به جون میخره تا آثارش رو به مرحلهی تولید و فروش برسونه. مثلا من تمام مراحل طراحی، تولید، بستهبندی، عکاسی، مدیریتِ سایت، تولید محتوا، سفارشگیری، پاسخ به مشتری ، ارسال و ... رو تنهایی انجام میدم. بدون سرمایه کار میکنم؛ و انگیزه و سرمایهی کارهای بعدیام رو از سودِ حاصل از فروشِ تکتک این محصولات به دست میارم. به خاطر همین هنرمند نیاز داره تا کارهاش دیده بشن و ازش حمایت بشه تا انگیزهی کار و فعالیت داشته باشه و بتونه محصولاتِ خلاقانهتر، متنوعتر بیشتری تولید کنه.
سه. وقتی از آثار و محصولات هنری یه هنرمند استقبال میکنی، در واقع داری بهش کمک میکنی تا از طریق هنرش که شاید تنها کاری باشه که بلده انجام بده پول در بیاره و انگیزهی فعالیت و تولید محصولات بیشتری رو داشته باشه. برای یه سرمایهگذار یا تولیدکنندهی کپیکار فرقی نمیکنه از فروش چه محصولی سرمایه و درآمدش رو بیشتر و بیشتر کنه. اما برای آدمها باید فرق کنه که چی رو از چه کسی و با چه هویت و اصالتی میخرند.
چهار. دیدگاهی هست که میگه وقتی میخواید وضعیت رفاهِ یه جامعه رو بسنجید، باید ببینید هنرمندِ اون جامعه تو چه وضعیتی به سر میبره. اگر هنرمند با هنرش کسب درآمد داشت و مرفه بود، نشوندهندهی اینه که آدمهای اون جامعه انقدر در رفاه هستن که حالا دارن برای زیباکردن زندگیشون از هنرمندها خرید میکنن. تو جامعهی ما آدمها اونقدری رفاه اقتصادی ندارند تا به راحتی بتونند برای محصولات و آثار هنری هزینهی زیادی صرف کنند. ولی از هزینههای کم و کوچیک برای کارهای هنری، چه برای خودشون، چه دوستاشون خیلی استقبال میکنن پس چه بهتر که در راستای برآورده کردن نیازشون از هنرمندان شهر و کشور خودشون حمایت کنن. با حمایت از هنرمندها برای نگه داشتن شغل هنری و مرتبط به علاقه و مهارتشون مطمينم که دیگه خیلیا از همون اول رشتهی هنر رو به عنوان رشته و شغل آیندهی خودشون انتخاب میکنن و مجبور نیستن هنر مورد علاقهشون رو به خاطر ترس ثبات شغلی و به قول قدیمیها آینده نداشتن هنر
در راستای یک رشتهی پزشکی یا مهندسی ادامه بدن.
تولیدکنندههای متقلب از طرحهای موجود تو شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام، پینترست و ... برای تولید محصولات کپیشون استفاده میکنن. این کار هم غیرقانونیه، هم غیراخلاقی و هم دزدی محسوب میشه. خیلیهاشون با این توجیه که «ایران شامل قوانینِ حقوق کپیرایت نمیشه، پس دزدی آزاده.» به کارشون ادامه میدن. علاوه بر آسیبهایی (در ادامه دربارهشون صحبت میکنم) که به جامعهی هنری و هنرمندها وارد میکنن، باعث تشویق بقیه میشن که بیخیالِ کیفیتِ طرحها و محصولات اورجینال بشن و اونها هم خیلی راحت دست به تولید محصولاتِ کپیشده بزنن و برای مدت کمی هم شده کسب و کار بی هویتی رو فقط برای کسب درآمد دست و پا کنن. تو شعاع این اتفاق چند تا پدیدهی آسیبزنندهی دیگه هم شکل میگیره:
اول این که روزبهروز به تعداد کپیکنندههای بیاخلاق اضافه میشه که دزدیکردن رو حق خودشون میدونن و درآمدزایی از نمونههای موجود تو پینترست و اینستاگرام و رو امری طبیعی و بی اشکال میبینن.
دوم این که آثار افرادی که تو شاخههای مختلف هنری مشغول به تحصیل و فعالیتان، بیارزش میشه. چون پیشپاافتاده و دردسترس تلقی میشن. خیلی وقتها هم در پاسخ به اعتراضهاشون نسبت به کپیشدن کارها میشنون: «اینها تو اینترنت ریخته!» در صورتی که ممکنه همون کار هنرمند رو به خاطر استقبال زیاد مخاطبها در صفحات اجتماعی دیگه دیده باشه. اکثرا حتی به منبع اثر حتی دقت نمیکنن.
سوم این که آثاری مفهوم و ارزش «هنری» پیدا میکنن که فقط تو گالریها و حراجیهای چند میلیاردی به فروش میرسن
چهارم این که باعث سرخوردگی هنرمندها میشن. چون این ترس و بدبینی رو به هنرمند تزریق میکنن که بعد از تولید یه اثر هنری، خیلی زود ازش سوءاستفاده میشه. در نتیجه یا محصول هنری تولید نمیکنه یا اگر هم تولید کنه، با افراد جامعه و علاقهمندها به اشتراک نمیذاره.
اما اگه آدمها به این آگاهی و شناخت برسند که از محصولات کپیشده استقبال نکنند و متوجه بشن که هر خریدشون چه تاثیر بزرگی تو زندگی و مسیر هنریِ یه هنرمند میذاره، کمکم این فرهنگ و تفکر بین افراد یه جامعه شکل میگیره که با حمایت از هنرمندها میتونن دسترسی راحتتری به محصولات و آثار هنریشون داشته باشن. اینطوری از داشتنِ یه محصول یا اثر هنری احساس بهتری پیدا میکنن و این حس و انرژی مثبت تو زندگی هنرمند هم منعکس میشه. چون مصرفکننده میدونه این محصول کار چه هنرمندیه و با حمایت ازش کمک کرده تا به فعالیت و زندگی هنریاش ادامه بده. پس هم به خودش افتخار میکنه، هم به هنرمند مورد علاقهاش.
قطعا اگه حمایت تکتک دوستها و همراهان مغازک نبود، شاید من هم این کار رو رها میکردم و وقت و هزینهام رو صرف پروژههای دیگران میکردم.
یکی از ایدهآلهای زندگی برای من اینه که وقتی آدمها به صفحات یا مکانهایی برمیخورند که کارهای کپیشده میفروشند، اول اینکه بدونن که کپیه و در نهایت هم خرید نکنن و در دزدی اون فرد شریک نشن. خیلی وقتها تو اینستاگرام و شبکههای اجتماعی مختلف دیدم که آدمها کسب و کار کسی رو تبلیغ میکنند که کارهای کپیشده میفروشه. چند روز پیش وقتی برای یکی از این افراد توضیح دادم که تبلیغِ کسب و کارهای تقلبی، ظلم و خیانت به هنرمندهای اصلیه، گفت: «من اصلا نمیدونستم اینها کپیاند.»
انسجام بصری و پیشینهی هنری یکی از بارزترین نشونههاییه که آثار کپیشده رو از آثار اصلی متمایز میکنه. بذارید بیشتر براتون توضیح بدم. وقتی محصولات مختلف، سبک منسجم ندارن و از رنگها، خطوط و موضوعات مختلف برای طراحیشون استفاده شده، میشه شک کرد که این محصولات متعلق به یه هنرمنده یا چند نفر.
هنرمندهای حرفهای و با اصالت ردپا، امضا، رنگها و خطوط منحصربهفرد و اختصاصی خودشون رو تو هر اثری به جا میذارن، چه کار کودک خلق کنند، چه کار بزرگسال...
پس در واقع تنوعِ نامنسجم میتونه یکی از نشونههای کپیشده و دزدی باشه.
امیدوارم همهمون به این باور برسیم که با یه رفتار و حرکت کوچیکمون میتونیم تاثیر مثبت یا منفی بزرگی تو این دنیا داشته باشیم. پس چه بهتره که با انتخابهای درستمون اتفاقهای مثبتی رو رقم بزنیم. با تغییردادن یه سری دیدگاهها، بایدها و نبایدها، میتونیم این فرهنگسازی رو اول در خودمون شکل بدیم و بعد کمکم تو دنیای بیرونی شاهدش باشیم.
دلم میخواد هنرمندهایی که به خاطر رفتار اشتباه یه سری آدمها سرخورده شدن، دوباره روی کار بیان و کارهاشون رو ارائه بدن. اینجوری بستری فراهم میشه و بازاری به وجود میاد که هنرمندها تشویق میشن آثارشون رو تولید کنن و به نمایش بذارن. بازاری که کسی توش کپی نمیکنه و کار کپیشده نمیخره. به امید اون روز...
اگر این مطلب به دردت خورد و یا خواستی از مغازک حمایت کنی میتونید از اینجا بهمون دونیت کنی.